طنز نوشتهای از دکتر یلدا صادقی
متخصص پریودنتولوژی و عضو شورای سردبیری ماهنامه نگین دندانپزشکی
نظام پزشکی خانه دوم ماست و ماها را مثل فرزندان یک خانه به هم پیوند میدهد تا زیر سقفش احساس امنیت وآسایش کنیم و پر واضح است که آدم در خانه خودش ممکن است از بزرگتر پس گردنی هم بخورد. برای همین ما هر سال بهار دسته جمعی مثل بچه آدم به اداره نظام پزشکی میرویم و خودمان سرمان را میگیریم تا پس گردنی سالانهمان را بزنند و فیشش را هم میگیریم. و در عوض خیالمان راحت است که تا یک سال سایه پدر بالای سرمان هست…
نظام پزشکی حکم ولی و قیم ما را دارد و مثل پدری مهربان که در راستای مصرف بهینه، کولر خانه را خاموش میکند، هر سال تعرفههای ما را پایین میآورد تا اوضاع اقتصاد مملکت میزان شده و سوراخهای اختلاس پر شود.
نظام پزشکی پدر دلسوز ماست و میداند که پول زیادی اخلاق ما را خراب میکند و برای همین هر سال ندا را به دارایی میدهد که تا میتواند، پولهای عیدی ما را از ما بگیرد و در قلکمان نگه دارد تا وقتی که بزرگ شدیم، به ما پس بدهد.
پدرهای زحمتکش همیشه قدر نعمت را بیشتر از فرزندان جاهل خود میدانند و برای همین عادت دارند که هر چه میوه گندیده و خوردنی تاریخ مصرف گذشته که روی دستشان مانده است را، آخر شب از مغازه به خانه بیاورند و به خورد بچههایشان بدهند. منتخبین ما در نظام پزشکی پا را از این هم فراتر گذاشته و به مغازه خود هم اکتفا نمیکنند. آنها هر آنچه بنجل که در مغازه دوست و آشنا هم مانده، از روی دست صاحبانشان بر میدارند و به صورت «تسهیلات ویژه پزشکان» به ما عرضه میکنند. اینگونه است که هر روز از نظامپزشکی برای ما پیامکهای تسهیلات ویژه پزشکان میآید: فروش زمین ییلاقی در مرکز کویر لوت، لاشه تریلی چپ کرده، قرص برنج بهمنظور خودکشی، دو تن پیاز گندیده، دوچرخه دزدی، ایزی لایف ِ دست دوم… همه و همه با تسهیلات ویژه پزشکان.
سازمان نظام پزشکی خانه ماست و خانه ما یک زیر زمین وحشتناک هم دارد که اسمش دادسرا است و هر کس از ما شکایتی داشته باشد، اول ما را در آن زیرزمین میاندازند که شاکی خوشحال شود و بعد که آدم شدیم تازه میروند دنبال اینکه ببینند ما راستی راستی گناهکار بودهایم یا نه. البته این به نفع ماست چون حتی اگر کار بدی نکرده باشیم همیشه یآدمان میماند که خانهمان یک زیر زمین پر از مار و موش هم دارد و سعی میکنیم آدم بمانیم. مثلا خود من یک بار به خاطر یک نوشته یک یادداشت طنز انتقادی در زیر زمین خانهمان زندانی شدم تا نظارت بر درمان البرز از نظام پزشکی البرز خشنود شود و دیگر غلط بکنم که بگویم باید روی اعطاء پروانه به درمانگاههای تقلبی نظارت باشد.
نظام پزشکی قیم و بزرگتر ماست و اگرجلوی مردم به ما بد و بیراه میگوید برای این است که «خود انتقاد» است. مثل پدری که به بچهاش میگوید کره بز! و در واقع به خودش انتقاد میکند. برای همین ما هر وقت میبینیم که در تلویزیون مسئولین منتخب خودمان به ما دزد و قاتل و جانی و پولپرست میگویند ناراحت نمیشویم، چون میدانیم دارند از خودشان انتقاد میکنند.
تازه این احوالات آن دسته از فرزندان خانه است که پزشک هستند. وای به حال ما دندانپزشکها که انگار بچههای زن قبلی پدر هستیم یا از توی سطل ماست پیدایمان کردهاند. به هر حال زیر دست زن بابا زیاد حال و روز خوبی نداریم. تا وقتی که صحبت نان خریدن و باز کردن در خانه باشد ما هم فرزند این خانه حساب میشویم و وقتی که نوبت خریدن لباس عید باشد، اسممان میشود نانخور زیادی. تا وقتی که حرف از پرداخت حق عضویت و شرکت در فلان تحصن پزشکان باشد خواهر و برادرهایمان ما را هم بازی میدهند و پیامک میدهند که همکار محترم، عضو محترم نظام پزشکی. همچین که خرشان از پل گذشت ما را میچزانند که ما فیزیوپات گذراندهایم و کشیک دادهایم و شما نگذراندهاید و ندادهاید. انگار که ما شش سال در دانشکده دندانپزشکی غاز چراندهایم یا در سه سال رزیدنتیمان برای اوس حسن دندانتراش آجر و نیمه پرتاب کردهایم بالا.
یکسری پدرها هم هستند که هر وقت فرزندشان به دامن آنها پناه میآورد که پدر جان! قلدر محل یک چک توی گوش من زد، فوری چک دوم و سوم و چهارم را هم خودشان توی گوش بچه میزنند که چرا تو انقدر بیعرضه هستی و چرا در دعوا لباست را پاره کردهای و… پدران مهربان ما در نظام پزشکی هم همین اخلاق را دارند و ما هر وقت شکایت ظلم و ستم کس دیگری را کردهایم خودمان طوری زیر مشت و لگد رفتهایم که ظالم خودش دلش برایمان سوخته و واسطه شده است که ما را از زیر دست و پای پدرمان بیرون بکشد…
اما ما باز هم قبول داریم که پدرمان خیر و صلاح ما را میخواهد و برای همین باز هم رای میدهیم تا سایهای بالای سرمان باشد و یک وقت بقیه فکر نکنند که ما بیکس و کار هستیم و خدای نکرده سر راه افتادهایم.
منبع: دندانه